آمدم که باشم... شعری کوتاه به دوستی استوار "حمزه"
شاید از هرگز...
بریدن رسمی کهنه
در فرازنای تهی...
مردی در عریانی بدر
ماه را به دار آویخت...
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و نهم دی ۱۳۸۹ ساعت ۱۱ ب.ظ توسط حنیف خورشیدی
|